به نام دادار هستي بخش
پيشينه پرچم هزاران ساله ايران زمين به خشنودي كورش بزرگ آنگاه كه مردماني داراي بيرق پرفسور آرتور كريستنسن سرآغاز پيدايش تمدن ايران زمين كلمه آريا در فارسي باستان و سانسكريت ايري و در اوستا ائيريه ناميده مي شود كنوني نيز برگفته شده از ائيرينه است كه در چم آتروپاتان مساحت سرزمين هاي نژاد ايراني با احتساب تاجيكستان گذشته نه چندان دور با بي ليقاتي حكام وقت از دست رفت مورخين آغاز مهاجرت آرياها به ايران را در حدود هفت هزار سال پيش دانسته اند در هند وطتنان ما امروزه در هند ساكن شده اند ترك وطن گشتند در كتابهاي ديني ايران باستان پيدايش نخستين انسان را در ايران دانسته اند باستان كيومرث را نخستين انسان دانسته اند شده اند اهورامزدا را دريافت كرد و از او ممالك آريايي پديد آمد در كتابهاي ايران باستان آمده است كيومرث مدت سي سال در كوهساران زندگي نمود و بهنگام مرگ از صلب او نطفه اي فرو ريخت خاك افتاد و پس از چهل سال ساقه اي روئيد و از آن درخت دو انسان پديد آمد خواهيم رفت نيز از همين نوشته هاي ديني ايراني است سرزمينهاي ايران كيومرث است جهان آخرت به هر روي سخن را به پيدايش بيرق ايران سوق ميدهيم مفهوم بيرق و هدف از تشكيل آن بيرق يا پرچم يا درفش يك كشور به علامتي گفته مي شود كه نشان از مظهر تمدن و مليت آن كشور دارد پادشاه هر كشوري در لشگر كشي ها استفاده مي شده است در پيشينه فرهنگي آن كشور دارد كشور است واژه درفش در گذر تاريخ پيش از اسلام اوايل اسلام در زمان مغول در زمان قاجار در زمان پهلوي پرچم ايران در زمان شاهنشاهي پيشدادي و كياني درفش شكوهمند و سرفراز كاوياني درفش كاوياني بيگمان يكي از پرارزشترين پرچمهاي جهان است كه از روز آفرينش آدمي و خوي شهريگري است سراسر جهان يافت نميشود * به پا خواست، فراهم آمده است * ولي همه پرچمهاي ديگر جهان پيماني جايي كه من بياد مي آورم هيچ پرچمي در جهان با رأي مردم و همه پرسي برپا نشده است ولي درفش كاوياني بدست مردم ساخته شده و از ميان آنها بيرون آمده است * درونمايه چرخش درآمد * * * پس در جهان هيچ پرچمي را نميتوان يافت كه اينهمه فراداد، بويژه فراداد نبرد با اهريمن و سركوبي بيدادگري و رهايي كشور ازدست دشمن همه را با هم داشته باشد * * * * تاريخ نويسان در باره درفش كاوياني چه مينويسند؟ تاريخ طبري مينويسد كه درفش كاوياني از پوست شير بود و پادشاهان آنرا به زيب و زيور بياراستند و زر و سيم و گوهر بر آن پوشاندند، آنرا اختر كاويان مسعودي در است هر ارش از نوك انگشت تا آرنج دست در ميبستند و كاوه آهنگر آنرا بر سر نيزه كرد و به نبرد با ضحاك پرداخت استاد شاهنامه فردوسي چنين برمي آيد كه درفش كاوياني تكه چرمي پاره چهارگوشي بوده كه بر بالاي يك نيزه آويخته شده و نوك نيزه از پشت آن بسوي بالا نمودار بوده ست داشته است كه در هسته آن دايره كوچكي ديده ميشود و دربالاي آن همين دايره به چشم ميخورد رنگهاي گوناگون سرخ و زرد و بنفش آويخته شده است كه در نوك آنها گوهرهاي ناب آويزان ميباشند در نمايشگاه باستاني لوور پاريس در بخش ايران كاسه هايي يافت ميشوند كه در ته آن درفش كاوياني كشيده شده و بر روي آنها نوشته شده است درفش كاوياني را با احتساب نخستين شاهنشاهي ايراني ( پيشدادي و كياني ) در همين حدود دانسته است . ميان سپاه كاوياني درفش به پيش اندرون تيغهاي بنفش درفش شاهنشاه با بوق و كوس پديد آمد و شد زمين آبنوس يكي زرد خورشيد پيكر درفش سرش ماه زرين غلافش بنفش منابع ديني ايران درباره درفش ملي در كتابهاي ديني ايران باستان كه قدمتش به بيش از سه هزار سال مي رسد آمده است * ايضا در كرده بيست و نه * سنگ فراخ و با درفشهاي پهن با درفش هاي برافراشته با درفشهاي گشوده و سرافراز براي مقاومت كردن در برابر راهزنان ويران كننده و هولناك مي شود * ممالك ايران لشگر دشمن داخل نشود نه سيل نه زهر و نه گردونه هاي دشمن و نه بيرقهاي برافراشته درفش كاوياني چگونه برپا گرديد؟ فردوسي توسي استاد سخن و قهرمان سترگ پيكارجوي تاريخ ايران كه با قلم منش زخم خورده ايرانيان را مرهم نهاد و درمان كرد و آنها را به منش از دست رفته شان آگاه نمود و به خويشتن خويش برگرداند، از درفش كاوياني بارها از كاوه آهنگر پس از آنكه كاوه آهنگر در بارگاه ضحاك ماردوش، به بزرگان بيخرد پيرامون ضحاك ميتازد و نامه اي را كه آنها براي اين خونخوار بيدادگر دستينه ميرود و به ميان توده هاي به خشم آمده ميدود و با پاره كردن پيشبند چرمين خود و بر نيزه كردن آن، پيكاري سهمگين و دشمن كوب را پي ميريزد كه در اين باره فردوسي بزرگ چنين ميسرايد چو كاوه برون شد ز درگاه شاه www.ariarman.com بر او انجمن گشت بازارگاه همي بر خروشيد و فرياد خواند جهان را سراسر سوي داد خواند از آن چرم كاهنگران پشت پاي بپوشند هنگام زخم دراي همان كاوه آن بر سر نيزه كرد همانگه ز بازاز برخواست كرد كاوه بسوي فريدون مي شتابد و او را مي يابد و به ياري مردم او را پادشاه ايران زمين مي خوانند كاوياني كه برسر نيزه به جنبش درآورده بودند به همراه مردم پر خروش بر اريكه شاهنشاهي ايران نشست سپس مردمان وي غوته ور در زر وسيم گوهري تابناك ميكند بدانست خود كه فريدون كجاست سراندر كشيد و همي رفت راست بيامد به درگاه سالارنو بديدنش آنجا و برخاست غو چو آن پوست بر نيزه برديد كي به نيكي يكي اختر افكند پي بياراست آنرا به ديباي روم ز گوهر بر و پيكر و زرش بوم فروهشت زو سرخ و زرد و بنفش همي خواندش كاوياني درفش اسدي توسي نيز مي گويد چو برزد سر از كه درفش بنفش .com مه نوش شدش ماه روي درفش و ايضا يكي شير پيكر درفش بنفش بدادش همه زر غلاف درفش اين چرم بي ارزش پيشبند آهنگري، بدينگونه برجسته ترين و بزرگترين پديده فروزاني مي گيرد كه بر تارك مينشيند و پرتو مي افشاند از آن پس هر پادشاهي كه به تخت مينشيند و تاج شاهي بر سر مينهد به آن سوگند ياد ميكند و بر پهنه آن زر و گوهر مي افشاند و بر آن ارج بيكران مينهد و آنرا ميستايد و بر فراز سر ي افرازد و آنرا نماد شكوهمند آزادي و يكپارجگي و نيرومندي كشور بشمار مي آورد از آن پس هرآنكس كه بگرفت گاه به شاهي به سر بر نهادي كلاه برآن بي بها چرم آهنگران برآويختي نو به نو گوهران ز ديباي پرمايه و پرنيان بر آنگونه گشت اختر كاويان كه اندر شب تيره، خورشيد بود جهان را ازو دل پر اميد ود بگشت اندرين نيز چندي جهان همي بودني داشت اندر نهان مفهوم رنگهاي درفش كاوياني بررسيها و پژوهشگرهاي گسترده نشان ميدهد كه درفش كاوياني چرم پاره چهارگوشي بوده كه بر بالاي يك نيزه كه نوك آن از پشت نمايان بود، آويزان ميشده است اختر ديگري يافت ميشد كه چنبره كوچكي بود بدينگونه در درفش كاوياني دو ستاره در ميان و بخش بالايي يافت ميشده است تا پنج تا ميرسيد، آويزان بوده است كه به زر و سيم و گوهرهاي تابناك و ناب زيوربندي شده بودند چهارگوش به سه رنگ سرخ و زرد و بنفش آراسته بودند فردوسي برگزيدن اين سه رنگ را از آن فريدون ميداند كه خود درفش كاوياني را نيز به زيور و ديباي رومي و ابريشم و پرنيان نيز آذين بندي نمود كه در همين باره سراييده است فروهشت ازو سرخ و زرد و بنفش همي خواندش كاوياني درفش . . . هوا شد بسان پرند درفش ز تابيدن سرخ و زرد و بنفش درونمايه رنگهاي درفش سرفراز كاوياني چيست؟ رنگ سرخ رنگ سرخ رنگ روز به ياري و كوششهاي اوست كه زمين ازريزش باران بهره مند و كشتزارها و مرغزارها سيراب و سبز و خرم ميشوند توانايي، خروش و جوشش، پايداري براي پاسداري و نگهباني از مرز و بوم است اين رنگ بر روي پرچم كنوني كه در زمان قاجاريه با دو رنگ ديگر سپيد و سبز كه نشانه خانواده بني اميه و بني هاشم ميباشد، ديده ميشود رنگ زرد رنگ زرد رنگ روز تابناك روشنايي است رنگ بنفش رنگ بنفش رنگ با دشمن و پيكار در راه آزادي كشور و نگهباني از يكپارچگي و شكوه آن است
درفش كاوياني كه نماد فر و شكوه آزادي سربلندي و بزرگي ايران زمين بود بدبختانه در هزار و چهارسد سال پيش در تازش تازيان به ايران از دست رستم فرخزاد سپهسالار ارتش ايران بر زمين افتاد و ديگر برافاشته نشد و اين اندوه بر دل افسرده ايران پرستان همچنان برجا ماند امروز بسياري آنرا به دست فراموشي سپرده اند گروهي از آن ياد نمي آورند، دسته اي آنرا نميشناسند، برخي بي انگار مانده اند سخت دردآور و تلخ و رنج دهنده اند درباره سرنگوني درفش كاوياني و ارزش آن بلعمي چون مسلمانان خزينه ملوك عجم غارت كردند، آن درفش پيش عمرابن الخطاب بماند بسوختند طبري در به تاراج گرفت و ديگر تازيان آنرا به سي هزار درهم خريدند تا پاره پاره كنند و به فروش برسانند درهم بود مسعودي تا زمان يزدگرد سوم آنرا با رستم فرخزاد به سال فهري افتاد و به در هزار هزار دينار تقويم شد ثعالبي درفش كاوه پس از پيروزي فريدون به زر و گوهر آراسته شد، علم مقدس ايران بود تا در جگ قادسيه بدست تازيان از قبيله نخع افتاد وقاص آنرا جزو ذخاير و جواهر يزدگرد نزد عمرابن الخطاب فرستاد ميان مسلمانان تقسيم كردند نيازي به گفتن نيست كه تازيان چه كشتاري از ايرانيان كردند و با آوردن فرهنگ بياباني خود به سرزمين مهر و مردمي و نيكي و نيكخواهي، چه زشتي و بدبختي و تبهكاريهايي كه نيافريدند و چگونه روزگار ايران و ايراني را سياه كردند، به گونه اي كه پس از هزارو چهارسد سال هنوز نتوانسته ايم از چنگ اين خرافات سياه و از چنگ تازيان و تازي زادگان رهايي يابيم شكوهمند ايران نيز به زير زبانه هاي آتش فرو رفت و به خاكستر نشست امروز روزي است كه اين درفش سرفرازي كه هزار و چهارسد سال است سرنگون شده و با فرو افتادن خود، بدبختي و سيه روزي براي مرم و كشور ما آفريده شده است، دوباره برپا گردد تا فرخندگي و بزرگي و گران منشي از دست رفته دوباره به چنگ آيد اميدواريم همه ايران پرستان به ياري برخيزند و براي دوباره زنده كردن دلاوريها و جانباختگان راه ايران زمين نيرو و توانايي مردمي و. به اميد اين روز بزرگ
برافراشتن شدن دگر بار درفش كاوياني توسط فردوسي بزرگ شد درفش كاوياني باز برپا تا كشيد اين سوار پارسي آنچه گفت اندر اوستا زرتشت و آنچه اردشير پاپكان تا يزدگرد به آفرين زنده كرد آنجمله فردوسي به الفاظ دري اين است كرداري شگرف شادروان ملك الشعراي بهار پرچم در زمان شاهنشاهي و امپراتوري هخامنشي به گفته هرودوت و گزنفون ارتش ايران در زمان كورش بزرگ و داريوش بزرگ داراي نشانهاي برافراشته اي بودند كه در راس سپاه قرار مي گرفته است خورشيد گرفت و خشيارشا از اين علامت برافروخته شد و موبدان و مردان ديني را صدا نمود و از آنان تعبير اين كار را خواست موبدان گرفته شدن خورشيد را علامتي بدهنگام براي يونانيان ناميدند * است جشنهاي ملي ايران به احتزاز در مي آمده است * بعدها در دوره شاهنشاهي جهاني هخامنشي خورشيد و شير از نمادهاي قدرت و شكوه و بزرگي ملت ايران مي گردد خورشيد را نماد شكوه و نوراني بودن شاهنشاهي ايران دانسته است جمشيد شير نماد ايران و گاو يا حيوانات ديگر نماد كشورهاي ديگر است زمستان و آمدن بهار دارد كه زياد منطقي به نظر نمي آيد نيكوخواهانه نياكان سربلندمان، گذشتها و رادمرديها و مهربانيها و مهرورزيهاي بزرگان و بهمنشان نيك نژاد و تباران والاگوهرمان و سرانجام براي سرداران دلير و سپهسالاران جانباز آريايي كه از مرز و بوم مهر و اهورا پاسداري نموده و در اين راه گاه جان باخته اند، نماد شكوهمندشان را كه به آن سرفراز و خوشبخت بودند و بدست تازيان بدكيش واژگون شده است، از نو برافرازند در اين راه جوانان بايد پيشگام شوند و درفش كاوياني بايد بر دوش دختران و پسران جوان برافراشته گردد سرنگوني درفش كاوياني به دست تازيان بربر
نظرات شما عزیزان: